1100 لغتی که در انگلیسی باید بدانید
1100 words you need to know
Week 1, Day 4
روز چهارم از هفته ی اول
Badger
/ˈbadʒə/
Definition
Repeatedly ask (someone) to do something; annoy persistently.
مکرراً کاری را از کسی خواستن، دائماً مزاحمت ایجاد کردن
Synonyms:
Pester
اذیت کردن، به ستوه آوردن
Nag
غر زدن
Annoy
آزار رساندن
Harass
مزاحمت ایجاد کردن
Forms
Badger → as a noun
Meaning a nocturnal animal named as same
در نقش اسمی به معنی حیوان گورکن
Badger → as a verb
Meaning to annoy someone
در نقش فعل به معنی درخواست کردن مکرر، آزار رساندن، غر زدن، مزاحمت ایجاد کردن
Examples:
Reporters constantly badger her about her private life.
خبرنگاران مدام با پرسیدن درباره ی زندگی شخصی اش، او را اذیت می کنند.
————————————————————————————————————————————————————————————————————————
There is a student in class who likes to badger the teacher with his incessant questioning.
در کلاس دانش آموزی هست که دوست دارد با پرسیدن پی در پی سوالات، معلم را اذیت کند.
ما در آکادمی ماسا دوره های آموزش آنلاین زبان انگلیسی را برگزار می کنیم. خوشحال می شویم شما را در این فضای آموزشی ببینیم.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.